تیتربرتر: اگر چه از نظر جغرافیایی جزیره ی ایستر بخشی از کشور شیلی محسوب می شود اما در قلب اقیانوس آرام قرار گرفته است. جزیره ایستر در شیلی یکی از دور افتاده ترین نقاط جهان است و صرف نظر از مکان آن و یا شاید به دلیل مکان آن، یکی از پر رمز و راز ترین مکان های این کره ی خاکی است که جذابیت های بی شمارش باعث شده تا گردشگران زیادی به هر سختی ای که هست خودشان را به آن جا برسانند و این منطقه را از نزدیک ببینند.
این جزیره به خاطر سرهای بدون بدنش شناخته شده است، مجسمه های سنگی عجیبی که فقط یک سر غول پیکرند و بس!
جزیره ایستر در واقع به خاطر تندیسهای عجیب و باستانی خود معروف شده. تندیسهایی که موآی نام دارند و رو به دریا قرار گرفتهاند. تعداد زیادی از این مجسمههای موآی در سراسر جزیره قرار گرفتهاند. بعضیها به صورت پراکنده و با فاصله زیاد قرار دارند، و برخی دیگر هم در نزدیکی هم قرار دارند. البته فکر نکنید که موآی ها، مجسمههایی کوچک هستند. برخی از مجسمههایی که در جزیره ایستر قرار گرفتهاند حدود ۱۰ متر ارتفاع و چند صد تن وزن دارند! با توجه به این اندازه و وزن، گمان میرود که چیزی در حدود ۵۰ الی ۱۵۰ نفر به منظور جابجایی این مجسمهها و حمل آنها توسط غلتکهای چوبی نیاز بوده باشد. البته پژوهشگران و باستان شناسان هنوز در مورد دلیل ساخت این مجسمههای مطمئن نیستند و دلایل مختلفی در مورد ساخت آنها مطرح میشود.
تاریخچه جزیره
در ابتدا باستانشناسان، قرن پنجم پس از میلاد را بهعنوان زمانی تخمین زدند که ساکنان اولیه به جزیره رسیدند؛ اما بعدا این بازه زمانی به حدود سال ۸۰۰ میلادی تغییر یافت تا اینکه جدیدترین تحقیقات نشان داد که ورود به جزیره تا حدود سال ۱۲۰۰ پس از میلاد رخ نداده نبود. با این حال، مشخص نیست که جزیرهنشینان دقیقا چه زمانی شروع به ساخت موآی کردند.
گروه کوچکی از پولینزیها (اهالی مجموعهای از جزایر اقیانوس آرام) در جستوجوی سرزمینی جدید به کاوش در بزرگترین اقیانوس جهان پرداختند. اجداد آنها برای نسلها در اقیانوس آرام بهسمت شرق پیشروی کرده بودند و صرفا از ستارهها برای مسیریابی کمک میگرفتند. آنها نیز در این ماجراجویی، یک قطعه زمین جدید پیدا کردند که آن را «مرکز جهان» یا «ناف جهان» نامیدند؛ زیرا فکر میکردند که مکانی دورتر از این وجود ندارد! این سرزمین سرسبز مملو از درختان نخل و گیاهان بومی بود.
بیشتر بخوانید:
مهاجران اولیه، خود را بهصورت قبیله سازماندهی کردند و از طریق کشاورزی روزگار میگذراندند. محصولات کشاورزی بهقدری فراوان بود که مردم میتوانستند وقت خود را روی امور دیگر سپری کنند و بنابراین، سنت احداث سکوهای سنگی مستطیلی بزرگ به نام «اهو» (Ahu) برای دفن پادشاهان و افراد مهم شکل گرفت. نسلها گذشت و مردم بومی به تمدنی هنری رسیدند که در حکاکی، حمل و جابهجایی صدها مجسمه غولپیکر یکپارچه تبحر داشت؛ مجسمههایی که فقط با دست از دل سنگ تراشیده میشدند. در طول قرن ۱۵ یا ۱۶ میلادی بخشی از جمعیت بومی تمام وقت خود را بر ساخت مجسمههای بزرگتر و بزرگتر متمرکز کرده بودند که آنها را «موآی» (moai) مینامیدند. قبایل دیگر این مجسمهها را میخریدند و روی سکوی قبرها (اهو) میگذاشتند تا یاد و خاطره درگذشتگان را گرامی بدارند.
بهمرور زمان تعداد ساکنان جزیره افزایش یافت و بخش اعظم درختان قطع و سوزانده شد تا فضای کافی برای کشت محصول ایجاد شود. در دوران ساخت مجسمههای موآی، مقادیر زیادی الوار برای حملونقل مجسمهها مورد نیاز بود که در طول سالیان سال منجر به قطع درختان و کاهش هرچه بیشتر آنها شد. در نتیجه، مجسمههایی که کامل شده بودند، بهدلیل کمبود الوار در صف نوبت برای حمل قرار گرفتند و در معدن آتشفشانی «رانو راراکو» جمع شدند؛ جایی که تقریبا تراش همه مجسمهها صورت میگرفت. در نهایت منابع درختان بزرگ در قرن هفدهم تمام شد و صنعتگران دست از کار کشیدند.
برخلاف باور عمومی، فقدان درختان، فرهنگ راپا نویی را از بین نبرد. ساکنان جزیره بهخوبی با جزیره بدون درخت سازگار شده بودند و از تکنیکهای مختلفی برای حفظ رطوبت در خاک استفاده میکردند. از آغاز قرن هجدهم که دوره کندهکاری مجسمههای موآی به پایان رسید، مردم تا حدودی وقت خود را صرف مسابقات مرد پرنده یا «تانگاتا مانو» (tangata manu) میکردند. پرستوی دریایی پشتسیاه هر بهار برای تخمگذاری به جزیره میآمد و همزمان با لانهسازی او، یک نماینده از هر قبیله تا جزیره «موتو نویی» (Motu Nui) شنا میکرد؛ تخم پرنده را برمیداشت؛ به راپا نویی برمیگشت و از صخره رانو کائو بالا میرفت. شخص برنده عنوان «مرد پرندهباز» را از رئیس قبیله خود دریافت میکرد و برای یک سال حکمران جزیره میشد. دقیقا معلوم نیست که چگونه رقابت مرد پرنده به وجود آمد. اهمیت پرندگان در فرهنگ جزیره ایستر از طریق حکاکیها، نقاشیها، مجسمهها و افسانههای تاریخی به وضوح مشخص است. در جزیرهای دورافتاده که پستانداران یا خزندگان بزرگی وجود نداشت و پرندگان تنها موجودات زنده نزدیک به انسان بودند، ارزش آنها منطقی به نظر میرسد.
اولین تماس اروپاییها با مردم جزیره در روز «عید پاک» (Easter) سال ۱۷۲۲ بود و به همین دلیل، نام جزیره را «ایستر» گذاشتند. آنها بلافاصله پس از ورود به جزیره، ۱۲ نفر را کشتند و تعداد زیادی را مجروح کردند. کاپیتان و خدمهاش هرگز گزارشی از دیدن مجسمههای افتاده روی زمین ارائه نکردند. آنها دیدند که تمامی مجسمهها بهصورت ایستاده قرار دارند و ساکنان جزیره نیز افرادی خوشاندام و قوی با دندانهای بسیار سفید هستند. با شناختهشدن جزیره ایستر برای جهان خارج، بازدیدهای اروپایی بهویژه در قرن نوزدهم بهتدریج افزایش یافت. اروپاییهای بازدیدکننده تعداد ساکنان جزیره را هزاران نفر تخمین میزدند. در آغاز دهه ۱۸۶۰، ۱۵۰۰ نفر از مردان قوی بومی بهعنوان برده در جزایر چینچا و مزارع پرو به کار گرفته شدند. در میان آنها، پادشاه و همچنین همه خردمندانی بودند که سواد خواندن خط «رونگو-رونگو» (rongo-rongo)، خط اختراعی مردم بومی، را داشتند. از آن زمان به بعد، دیگر هیچکس نمیدانست که چگونه الواح را تفسیر کند. بعدها چندین زبانشناس تلاش کردند؛ اما هیچکدام به نظریه مقبولی در مورد چگونگی خواندن نمادها نرسیدند.
تعدادی از این بردهها پس از مدتی آزاد شدند که همه آنها بهجز دو نفر در سفر برگشت به جزیره بر اثر آبله مردند. این دو نفر بیماری را به بقیه جمعیت راپا نویی منتقل کردند و از آنجا که سیستم ایمنی بدن بومیان نسبت به این بیماری خارجی قوی نبود، مرگومیر چشمگیری رخ داد. چند سال بعد، تنها ۱۱۱ نفر در جزیره باقی ماندند.
راز مجسمه های جزیره ایستر چیست؟
مجسمههای موآی اسرارآمیز هستند و همیشه سوالات مختلفی درباره آنها مطرح شده است که چرا ساخته شدهاند، چگونه آنها را جابهجا کردهاند و چرا پس از صدها سال ناگهان سرنگون و رها شدهاند؟ تحقیقات باستانشناسی تاحدی توانسته است، پاسخی برای این سوالها پیدا کند؛ اگرچه قطعیتی دراینباره وجود ندارد.
علت ساخت مجسمه ها
مجسمههای موآی برای گرامیداشت رئیس قبیله یا سایر افراد مهمی ساخته میشدند که از دنیا میرفتند. سپس موآیها که ویژگیهای متفاوتی داشتند، روی سکوهای سنگی مستطیل شکلی نصب میشدند. قبایل مختلف، مجسمهها را از منبتکاران میخریدند و در ازای آن، محصولی که بیشتر از بقیه داشتند، نظیر سیبزمینی، مرغ، موز و... را بهجای دستمزد پرداخت میکردند. مجسمه بزرگتر بهمعنای هزینه بالاتر و همین طور عظمت بیشتر برای قبیله بود؛ زیرا نشان میداد که افراد قبیله بهاندازه کافی باهوش و سختکوش هستند که هزینه آن را بپردازند.
بهمنظور تراش مجسمهها از صخرههای آتشفشانی، مردم بومی از تنه بزرگ درختان استفاده میکردند و آنها را در سوراخهای عمیق مجاور مجسمهها میگذاشتند. سپس از این تنه درختان و طناب برای جداسازی مجسمه از صخره و قراردادن آن بهصورت عمودی کمک میگرفتند. سپس آن را روی زمین قرار میدادند و سر و جلوی بدن را میتراشیدند. در ادامه آن را به حالت ایستاده درمیآوردند و پشت مجسمه را تراش میدادند. هنگامی که موآیها کامل میشدند، روی سکوهای قبر معروف به «اهو» قرار میگرفتند. در این مرحله، سوراخهای چشم آن کنده میشد تا چهرهای زنده پیدا کنند. به این ترتیب، روح شخص متوفی برای همیشه بر قبیله نظارت میکرد و برای آنها ثروت را به ارمغان میآورد. به همین دلیل، نام «موآی» برای مجسمهها انتخاب شده که در زبان بومی «برای اینکه به بقای خود ادامه دهد» معنا میدهد.
در تحقیقات جدید در حین حفاری چندین مجسمه، سنگنگارههایی روی پشت آنها یافت شد که بهشکل هلالی بودند و به قایقهای پولینزی اشاره داشتند. طرح قایق احتمالا نماد خانواده منبتکار است که سرنخهایی از ساختارهای خانوادگی یا گروهی مختلف در جزیره ارائه میدهد. همچنین رنگدانههای قرمز فراوانی در محل دفن مردگان یافت شده است که نشان میدهد مجسمهها احتمالا در طول مراسم تدفین به رنگ قرمز درآمده بودند.
کلاه مجسمه ها
گاهی اوقات سنگ قرمزی روی سر مجسمه میگذاشتند که در جزیره ایستر به آن «پوکائو» (pukao) گفته میشود و نمایانگر موهای بلند متوفی و نمادی از قدرت ذهنی او بود. بر اساس باورهای باستانی، قدرتهای ماوراء طبیعی در مو حفظ میشد و از همین رو، روسای قبایل هرگز موهای خود را کوتاه نمیکردند. این کلاههای استوانهای عظیم دو متر قطر و هرکدام ۱۲ تن وزن داشتند. اما سوال اینجا است که با توجه به ارتفاع مجسمهها و وزن سنگهایی که بهعنوان کلاه موآی به کار برده میشد، چگونه آن را در جای خود نصب میکردند؟
بر اساس یک نظریه، برای اینکه کلاه موآی بهجای خود برسد، انبوهی از سنگها روی هم قرار میگرفت؛ سپس کلاه را بهسمت بالا هل میدادند تا روی سر مجسمه بایستد. در ادامه، سنگهای پشتیبان برای ساخت اهو به کار میرفت.
تحقیق جدیدی نشان میدهد که برای نصب پوکائو، کارگران از خاک برای ساختن رمپهایی در جلوی مجسمهها استفاده میکردند؛ در حالی که مجسمهها کمی به جلو متمایل بودند. طبق این مطالعه، افرادی که در بالای سطح شیبدار قرار داشتند، کلاه را با کمک طنابی به دور آن تا سر مجسمه بالا میکشیدند و سپس مجسمه را به حالت عمودی درمیآوردند. به این ترتیب، حتی بزرگترین کلاه را میتوانستند با ۱۵ کارگر یا کمتر به سر مجسمه منتقل کنند.
دسترسی به جزیره ایستر
اکثر گردشگران بهصورت هوایی به جزیره ایستر میروند؛ هرچند راههای دیگری برای سفر به این منطقه وجود دارد. کمتر از ۱۰ کشتی کروز در طول سال به ایستر میرسند و اگرچه اغلب در همان روز جزیره را ترک میکنند، همچنان حدود ۲۰ درصد از گردشگران سالانه آن را تشکیل میدهند. بخش کوچکی از گردشگران نیز با قایقهای بادبانی خود را به جزیره میرسانند.
هواپیما: ایرلاین LATAM تنها شرکت هواپیمایی است که به جزیره ایستر پرواز دارد و از سانتیاگو در شیلی (پروازهای روزانه) و پاپیته در تاهیتی (یک بار در هفته) گردشگران و مسافران را جابهجا میکند. پرواز به جزیره ایستر از سانتیاگو پنج ساعت و از تاهیتی هفت ساعت طول میکشد. جزیره ایستر تنها یک فرودگاه دارد که در فاصله کمتر از یک کیلومتری هانگا روآ، تنها شهر جزیره، قرار گرفته است.