از زمان قتل خانم استاد، چند بار تلاش کردم از زاویه یی دیگر به مساله بپردازم، که هر بار به دلیلی این فرصت از دست رفت.
امروز و با پخش خبر بخشش و گذشت خانواده ی استاد، که پایانی اخلاقی بر یک ماجرای پر هیاهو و غیراخلاقی (قتل نفس) بود، لازم دیدم بعنوان یک شهروند مختصری به موضوع بویژه رفتار اخلاقی و درخورتحسین خانواده ی استاد بپردازم.
متاسفانه، قتل و حقوق خانم استاد، بواسطه جایگاه پیشین و شهرت دکتر نجفی، بسیار به حاشیه رفت، تا آنجا که قاتل در مقام فردی مظلوم، و قربانی توطئه، و گرفتار در بازی امنیتی در افکار عمومی برجسته و تصویر شد، و مقتول در مقام فردی که بازیچه سیستمی بیرونی گشته، پرستو نامیده شد و کژفهمی های از این دست که کم هم نبودند، حتی در جلسات دادگاه هم ادامه یافت و عذر بدتر گناه گردید، و هر کدام بسان داغ و زخمی تازه بر روان این خانواده می نشست .( اشاره به مصاحبه و اخبار منتشر شده از اولیای دم مقتول)
شاید جزییات زندگی این دو نفر و آنچه بوده و گذشته، بر کسی جز قاتل و مقتول هویدا نباشد، و چون رازی سر به مُهر باقی بماند، پس نمی توان، براحتی در قبال آن به داوری نشست، و حکم داد، اما آنجا جای تاسف بود، که بار دیگر و بواسطه ی تصویر ذهنی ناخودآگاه جامعه از زن، انگار شیطان در زن تجسم یافته بود و برای آدم وسوسه برانگیز شده بود.
سختی و جانکاه بودن این ماجرا جایی به جان می نشیند که در جایگاه خانواده مقتول به نظاره ی این روایتها و جو غالب بنشینیم!
بهرحال نباید پایان خوش این ماجرای تلخ را با مرور دوباره ی مرارتها، به حاشیه ببریم، هدف از این تکرار مختصر، اشاره به بزرگی کار عفو و بخشش بود، که باید از آن گفت، و آنرا تجلیل کرد، چون خانواده ی استاد، استادی کردند، درس گذشت و بخشش دادند و توانستند از زیر آوار جانکاه تحقیر، تهمت و تخفیف سر برآوردند و تسلیم بغض، کینه و نفرت نشوند، و آرامش درون را در انتقام بدست نیاورند، تا همچنان گذشت و بخشش رفتاری اخلاقی پا برجا بماند.
فخرالدین حیدریان- دبیر حزب حاما در استان همدان
بیشتر بخوانید