به گزارش گروه فرهنگ و هنر تیتربرتر؛ [پولاد امین] درست از آن لحظهای که اعلام شد شهرداری تهران به برگزاری جشنواره فیلم فجر کمک مالی کرده است، رسانهها و سایتها و کانالهایی خاص در فضای مجازی شروع کردند به انواع و اقسام انتقادات- که چرا باید شهرداری تهران پول بیتالمال، پول مردم، یا هر نام دیگری را صرف جشنوارهبازی کند. انتقاداتی گاه بسیار تند و ویرانگر- انگار نه انگار که این رویهای نوظهور نیست و همین شهرداری چندین و چندسال است که از همین جشنواره فجر حمایت میکند. بگذریم از این رویه مرسوم که در تمام دنیا شهرداریها از برگزاری فستیوالهایی که نام شهر و منطقهشان را سر زبانها میاندازند، حمایت میکنند و این رویه حتی در مورد فستیوالهای رده الف جهانی نیز صادق است.
انتقادات به شهرداری تهران البته ناظر به یکسری واقعیات آماری نیز بود، مثلا این نکته که گفته شده بود میزان حمایت مالی شهرداری از جشنواره فیلم فجر هشتمیلیارد تومان است، درحالی که سال گذشته هزینه برگزاری جشنواره ۶میلیارد و ۳۰۰میلیون تومان عنوان شده بود. اینها همه باعث شد در روزهای اخیر شهرداری تهران سیبل انواع و اقسام انتقادات شود.
انتقادات از شهرداری از مناظر گوناگونی به انجام میرسد. یکی مینویسد «شهرداری تهران چندسالی است که سرمایههای مردم را هدر داده و آنها را به پای جشنوارههایی مانند شهر و فجر میریزد، بدون اینکه یک ریال سود مالی یا ذرهای منفعت معنوی داشته باشد، چرا؟! وظیفه ذاتی شهرداری تهران چیست، ویرانکردن شهر یا آبادکردن آن؟». آن دیگری لحنی کنایی به نوشتهاش میدهد: «شهردار اگر قرار است خود را مطرح کند یا ژست فرهنگی بگیرد یا دوست پیدا کند، بهتر است این کار را از جیب مبارک انجام دهد، نه از عوارض گوناگونی که به بهانههای مختلف شهرداری از مردم تهران میگیرد».
در بین منتقدان افراد شناختهشده و سرشناس هم کم نیستند. حجت نظری، عضو کمیسیون فرهنگی شورای شهر تهران میگوید: «انتظار ما این است در شرایط نابسامان اقتصادی که هنوز بسیاری از کد پروژههای مصوب که در اولویت شهر و شورای شهر هستند، اعتباری به آنها اختصاص پیدا نکرده، به جای حمایت از این رویدادها، به اولویتهای مشخصشده در بودجه پرداخته شود». یا صادق زیباکلام» که در توییتر مینویسد: «اگر داستان کمک هشتمیلیارد تومانی شهرداری به جشنواره فجر حقیقت داشته باشد، باید برای شهردار و شورای شهر تهران متأسف بود. شهردار و شورای شهر تهران کی میخواهند متوجه شوند که نه این سبزیپاککنیها و نه اعطای پست و مقام به تندروها ذرهای باعث اعتماد به آنها نمیشود».
البته پیروز حناچی در این چند روزه ساکت نبود و تلاش کرد پاسخ منتقدان را با اشاره به این نکته که «کمک شهرداری به جشنواره فجر مربوط به دو سهروز گذشته نیست و شهرداری همواره به این جشنوارهها کمک کرده است» بدهد. شهردار تهران همچنین گفت: «با اینکه جشنوارهها مهم هستند؛ اما اقدامات در چارچوب قانون و امکانات خواهد بود». حناچی به این نکته نیز اشاره کرد که «کمک شهرداری صرفا مالی نیست بلکه میتواند تبلیغات یا اجاره سالنها باشد و میتوان از امکانات شهرداری در اختیار آنها قرار داد».
ابراهیم داروغهزاده، دبیر سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر نیز با ذکر این پرسش که «اگر قرار باشد شهرداری از جشنواره فیلم فجر بهعنوان مهمترین رخداد فرهنگی حمایت نکند، از چه چیزی باید حمایت کند؟» گفت: «شهرداری تهران مثل همه شهرداریهای دنیا مهمترین جایی است که از فعالیتهای فرهنگی- هنری شهر حمایت میکند. در سالهای گذشته هم سابقه داشته که شهرداری تهران از جشنوارهها حمایت کرده است.دکترحناچی هم خودشان اهل فرهنگ و هنر هستند و این را وظیفه خودشان میدانند، ضمن اینکه در شهرداری معاونتی وجود دارد که بودجه فرهنگی را صرف فعالیتهای فرهنگی میکند و یکی از مهمترین فعالیتهای فرهنگی هم جشنواره فیلم فجر است. در واقع حمایت شهرداری از جشنواره فیلم فجر جزو وظایف شهرداری است.»
اما دفاع تمامقد از این قضیه را محسن هاشمی انجام داد. رئیس شورای شهر تهران در مورد مشارکت شهرداری در جشنواره فیلم فجر با اشاره به اینکه «شهرداری برای موفقیت در فعالیتهای خود با دستگاههای تبلیغاتی مشارکت میکند» عنوان داشت: «حمایت شهرداری احتیاجی به مصوبه شورا نداشت، چراکه شهرداری میتوانست در قالب قرارداد با صداوسیما، روزنامهها و حتی شرکتها اسپانسر شود تا به اهداف خود برسد. اگر در جشنواره فیلم فجر نیز شهرداری در قالب یک قرارداد مشارکتی فعالیت کند، بلامانع است». محسن هاشمی با بیان اینکه «در زمان جشنواره شهروندان زیادی به سینما میآیند و رسم است که برای اینگونه جشنوارهها اسپانسرهایی فعالیت کنند»، گفت: «شهرداری به جشنواره فیلم فجر کمک نکرده بلکه در برگزاری مشارکت داشته و این یک مشارکت بُرد- بُرد است. معمولا پیامهای فرهنگی در قالب اهداف شهرداری در این جشنوارهها اکران میشود، مثلا قبل از اکران هر فیلم تیزری از اهداف شهرداری مثلا در حوزه پسماند یا فرهنگی پخش شود».
آنهایی که با روند فعالیتهای فرهنگی شهرداریها در شهرهای کشورهای پیشرفته آشنایی دارند، بر این باورند که «حمایت شهرداری از یک فستیوال نیازی به توجیهاتی از این دست ندارد»، و در حقیقت «حمایت از فستیوالهایی از این دست، نهتنها نیاز به توجیه ندارند، بلکه یکی از وظایف شهرداریها هستند».
شاهد این مثال انواع و اقسام فستیوالهایی هستند که در گوشه و کنار دنیا برگزار میشوند و حامیان اصلیشان هم شهرداریها هستند. در سایت اصلی فستیوال کن، نام شهرداری کن بهعنوان یکی از سه حامی اصلی فستیوال ذکر شده است. در مورد برلین و ونیز، نیز این موضوع مصداق دارد و حامی اصلی برگزاری این دو جشنواره نیز شهرداریهای برلین و ونیز است.
در مروری بر فستیوالهای مهم دنیا و در جستوجو برای یافتن حامیان اصلی این رخدادهای فرهنگی آنچه آشکار است، اینکه فستیوالهایی چون جشنواره فیلم میلان، جشنواره فیلم مونیخ، فستیوال فیلم درسدن، فستیوال فیلم هامبورگ، جشنواره فیلم زیرزمینی متز، جشنواره فیلم کوتاه پاریس، جشنواره فیلم مستقل پاریس، جشنواره فیلمهای آسیایی وزول، جشنواره بینالمللی فیلم گیجون، جشنواره سنسباستین، جشنواره لوکارنو و در کل هر فستیوال و رخدادی که به نام شهرها شناخته میشوند، با حمایت شهرداریها به اجرا درمیآید. یعنی شهرداریها در کشورهای پیشرفته بهعنوان نهاد حامی فعالیتهای فرهنگی در درجه اول فستیوالهایی که شهرشان را در دنیا مطرح کرده، باعث شناختهشدن آن شهرها و جلب و جذب گردشگر میشوند، حمایت میکنند و این نه به تصویب جایی بستگی دارد و نه اینکه انتقادات و اعتراضاتی را
موجب میشود.
محمد اطبایی، یکی از پخشکنندگان بینالمللی سینمای ایران درباره حمایت شهرداریها از فستیوالهای سینمایی به «شهروند» میگوید: «اینکه میگویم ارتباطی به شهرداری تهران و جشنواره فجر ندارد و در حقیقت نمیخواهم از کسی حمایت کنم. اما حمایت شهرداریها از فستیوالهای شهرشان یک رویه ثابت در تمام دنیا و حتی میتوان گفت که یکی از وظایف شهرداریهاست که در مقام حامی و حتی گاهی برگزارکننده جشنوارهها فعالیت کنند. مهمترین نمونه هم فستیوال کن است که شهرداری کن سالهاست آن را برگزار میکند و حتی کاخ معروف این جشنواره هم متعلق به شهرداری است».
یکی از مدیران ارشاد که نمیخواهد نامش در این گزارش بیاید، میگوید: «اتفاقا حمایت شهرداریها از فستیوالها نهتنها بد نیست، بلکه باید دیگر شهرداریها هم از جشنوارههایی که در شهرشان برگزار میشود، حمایت کنند. بارها و بارها از زبان برگزارکنندگان جشنوارههای گوناگون شنیدهایم که از کمبود بودجه مینالند، که حق هم دارند. اما مگر همه بارها باید بر دوش دولت باشد؟ چرا نباید بخشی از بار برگزاری جشنوارههای شهرستانی را شهرداریها بر دوش بکشند؟».
در زمینه این بحث، میتوان جشنوارههایی را به یاد آورد که در ماههای اخیر زمزمههایی از کمبودهای بودجه ایشان رسانهای شده بود. مثلا جشنواره تئاتر مقاومت در خرمشهر، که حمیدرضا آذرنگ از کمبودهای بودجهایاش گفته بود، یا جشنواره کودکان و نوجوانان که درصورت حمایت شهرداریها دست ارشاد برای وظایف ذاتی خود نیز بازتر خواهد شد.
«دیدن این فیلم جرم است» حرام شد!
محسن دارسنج با اعتراض نسبت به عدم حضور فیلم سینمایی «لباس شخصی» در بخش سودای سیمرغ جشنواره سیوهشتم فجر، درباره طراحی چهره این پروژه مرتبط با تاریخ معاصر توضیحاتی ارائه کرد.
محسن دارسنج چهرهپرداز سینما و تلویزیون با اشاره به تنها فیلمی که در ویترین سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر دارد، گفت: در فیلم سینمایی «لباس شخصی» به کارگردانی امیرعباس ربیعی، حضور داشتم که این فیلم در بخش نگاه نو سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش گذاشته میشود و این به آن معنا است که در هیچ رشته فنی نمیتواند رقابت کند.
وی تاکید کرد: متاسفانه طبق معمول به دلیل مهندسی غلط انتخاب فیلمها توسط هیات داوران، «لباس شخصی» به بخش سودای سیمرغ راه پیدا نکرد.
این هنرمند توضیح داد: «لباس شخصی» از نظر گریم، طراحی صحنه و فضا نزدیک به فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» محمدحسین مهدویان است و میتوانست با راه یافتن به بخش سودای سیمرغ در بخشهای فنی نیز مورد داوری قرار بگیرد.
وی با اشاره به اینکه متاسفانه به دلیل نظر شخصی و نگاه اشتباه هیات انتخاب، یک سری از فیلمهای کارگردانان فیلماولی قربانی میشوند، بیان کرد: سال گذشته نیز با چنین مشکلی مواجه بودیم و با اعمال نظر شخصی هیات انتخاب، فیلمی مانند «دیدن این فیلم جرم است» در جشنواره فیلم فجر دیده نشد و نتوانست به آنچه که لیاقت این فیلم بود دست پیدا کند و به تعبیری حرام شد! از این نظر معتقدم سالها است که جشنواره فیلم فجر، دیگر یک جشنواره تخصصی نیست.
این طراح چهره سینما و تلویزیون که تجربه طراحی چهره در فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» به کارگردانی محمدحسین مهدویان را هم در کارنامه خود دارد، ادامه داد: زمانی که فیلمها یک مقطع از تاریخ را به تصویر میکشند، ناخودآگاه گریمها و نوع پوششها شبیه هم میشوند. «لباس شخصی» و «ماجرای نیمروز» نیز یک برهه خاص از تاریخ معاصر کشور را به تصویر کشیدهاند و این بعید نیست که فضا، گریم و طراحی لباسها در این دو فیلم شبیه هم شود.
وی افزود:در روایت تاریخی فیلم «لباس شخصی» نیز شاهد حضور شخصیتهای واقعی تاریخ معاصر هستیم که از آن جمله میتوان به ناخدا بهرام افضلی و یا نورالدین کیانوری از جمله رهبران حزب توده اشاره کرد.
دارسنج در پایان گفت: تاکید میکنم واقعاً متاسم که «لباس شخصی» نتوانست به بخش سودای سیمرغ سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر راه پیدا کند.